تولدت مبارک هاله امـــــ

تولدت مبارک هاله امـــــ

 

 

 


هاله جان سلام نمیدونم چقدر از دستم ناراحت و یا خوشالی ولی خب شرمندم که زیاد خوب نبستم .

اما رفیق از اینکه تو هم هستی شادم درسته که برا گفتن این جمله شاید برات زوده وووو ولی خب رفیق ...

امروز خیلی خوشحالم که تونستم حداقل ترین کار رو بکنم ولی از اینکه هستی میخندی خوشحالم ...

از اینکه هستی امیدوارم باشی برای همیشه چون بعضیا با بودنت نفس میکشن .....

ایشاله 120 ساله بشی با نوه هام بیام تولدت من دست بزنم اونام برات برقصن :) :*

امسال نتونستم بیام سال بعد شاید بشه البته اگه اتفاقی برام نیفته و یا .... اما بدون همواره به یادتم .

تو بمان تنها تو بمان جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب... 

[ جمعه 18 خرداد 1393برچسب:تولد نفس, ] [ 23:59 ] [ shabuuu ] [ ]

«نیلوفرِ آبی بودن...»

دروغ گفته‌ام اگر بگویم
جهان به زیبایی قصه‌های کودکی‌ست،
پینوکیو یک روز آدم می‌شود،
کفشِ بلور همیشه با سایزِ پای سیندرلا جور در می‌آید
و شاه‌زاده‌ای از راه می‌رسد
تا به بوسه‌ای سفیدبرفی را از خوابِ جادو بیدار کند...
دروغ گفته‌ام اگر بگویمت
که در همین‌دم
دختری سیزده‌ساله
تنش را چوبِ حراج نمی‌زند در کنار خیابان
و مردی تبخیر نمی‌کند
واپسین نفس خود را
بر تکه‌ای زرورق...
ما در گردبادی از زخم زنده‌گی می‌کنیم
و وزنه‌های حقیقت به پای رؤیاهامان
زنجیر شده‌اند،
اما زنده‌گی آدامسی نیست که با بی‌مزه شدن
بتوانیم بر سنگ‌فرش خیابان تـُفش کنیم!
ما موظف به نیلوفرِ آبی بودنیم
چه در مُردآبِ لجن بسته،
چه در آب‌نمای یک پارک...
باید گل کنیم و عطر بپاشیم
وگرنه عفونت، جهان را ویران خواهد کرد...
به تو دروغ نمی‌گویم،
ما همان‌طور که به قله‌ها می‌اندیشیم
در حال فرو رفتنیم...
اما با دوست داشتن تو
رویشِ جفتی بال را حس می‌کنم
بر شانه‌های خود! 

[ جمعه 19 ارديبهشت 1393برچسب:نیلوفر, آبی, تو, ] [ 18:50 ] [ shabuuu ] [ ]

بهترین چای زندگیم

بهتـــــــــرینــ آدم هـــــــآیــ زندگـــــــــــیـــ همــــــــآنـــهـــآیـیــــ هستــــــــند 

 

کـــــــــــــــــهــــــ 

 

وقتـــیـــ کنـــــآرشـــآنـــــ مینشــــــــینیـــ

 

چآیـــــیـــــ اتـــــ ســـــرد میــــشود

 

امـــــــــــــــــآ

 

دلـــــــــــــــــتــ گــــــــــــــــرمــ...

[ چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393برچسب:بهترین چای, ] [ 20:21 ] [ shabuuu ] [ ]

الهه نـــــــــازم

u

برای تو 

توکه تا ابد برای من میماندی، باز هم میمانی؟

[ جمعه 8 فروردين 1393برچسب:الهه نازم , بیخداحافظ, ] [ 18:57 ] [ shabuuu ] [ ]

بمان...

وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست
نگفتم : عزیزم این کار را نکن
نگفتم : برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتی پرسید دوستش دارم یا نه
رویم را برگرداندم ...
حالا او رفته و من
تمام چیزهایی را که نگفتم می شنوم ...

نگفتم : عزیزم متاسفم
چون من هم مقصر بودم
نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم
چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است
گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای
من آن را سد نخواهم کرد ...
حالا او رفته و من
تمام چیزهایی را که نگفتم می شنوم ...

او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم
نگفتم : اگر تو نباشی
زندگی ام بی معنی خواهد شد ...
فکر می کردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد
اما حالا تنها کاری که می کنم
گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم ...

نگفتم : بارانی ات را در بیاور 
قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم ...
نگفتم : جاده ی بیرون خانه
طولانی و خلوت و بی انتهاست ...
گفتم : خدا نگهدار ، موفق باشی
خدا به همراهت ...
او رفت
و مرا تنها گذاشت
تا با تمام چیزهایی که نگفتم زندگی کنم ...

" شل سیلورستاین "

[ چهار شنبه 28 اسفند 1392برچسب:نمیخواستم اما رفت,,,, ] [ 9:14 ] [ shabuuu ] [ ]

به یمن حضورت

... در ابعاد این عصر خاموش 


من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم


بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است


و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد


و خاصیت عشق این است...

[ جمعه 23 اسفند 1392برچسب:عشق, ] [ 11:14 ] [ shabuuu ] [ ]

شاید!

 

غریبه...

   

 

دست مرا بگیر که باغ نگاه تو

 

  

چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربودٰ

 

  

من جاودانی ام که  پرستوی بوسه اتٰ

   

 

بر روی من دری ز بهشت خدا گشود! 

  

 

اما چه می کنی

 

 

 

 

دل را که در بهشت خدا هم غریب بود...؟  

 

فریدون مشیری

 این متنو از وب قشنگه عشقولانه برداشتم امیدوارم تنها ناراحت نشه؟

[ پنج شنبه 23 تير 1390برچسب:خدا,رگبارنور, ] [ 10:18 ] [ shabuuu ] [ ]

شب چله شب یلداس

سلام آهای ببینم جوجه هاتونو شمردین داره دیر میشه ها بجنبین

بابا برفی

 

 

 

آی بدو بدو که تموم شد بدو

بدو که هندونه ته کشید انار تموم شد  بدو بدو

الهه ی نازام بدویین شماهم بدویین کرسی درس کنید بدویین دیگه منتظرتونم

شب یلدا رو به همه ی الهه نازهام تبریک میگم

بیایین اینم شما ها واینم هندونه

 

هندونه ی چله

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم چند تا متن براتون

خواستین دنبال کنین

 

اینم از هندونه شب یلدات. بذارشون تو یخچال خنک شه ! یلدا مبارک

 

 

 

قیمت پماد سوختگی شب یلدا(چله)خیلی خیلی بالا میره

اگه نگرفتی زود تر بخرش شاید هندوانه ای که گرفتی سفید در بیاد ها

اون وقت لازمت میشه

 

 

 

امشب را به نور قرنها قدمت جاری نگه داریم

شب یلدا ، این شب زایش مهر و میترا ، شب زایش نور و روشنائی

بر تو ایرانی مبارک

 

 

 

باور به نور و روشنایی است ،

که شام تیره ،از دل شب یلدا

جشن مهر و روشنایی به ما هدیه  میدهد

یلدایتان مبارک

 

 

 

شب یلدا شد و میلاد خوش ایزد مهر

زایش نور از این ظلمت تاریک سپهر

شب یلدا شد و بر سفره دل باده عشق

رخ معشوقه و مدهوشی دلداه عشق

شب یلدایتان پرستاره و پرخاطره باد

 

 

 

هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها یلدایتان رویایی...روزهایتان پر فروغ،شبهایتان ستاره باران

 

 

 

شب ولادت میترا ،الهه ی مهر بر آن شویم همانند پیشینیان اهریمن وجودمان را مغلوب ساخته تا روشنایی مهر و محبت در دلمان جوانه زند و بذر عشق و دوستی  طولانی ترین شب سال را منور كند.. یلدا مبارک

 

 

 

یلداست بگذاریم هر چه تاریکی هست هرچه سرما و خستگی هست تا سحر از وجودمان رخت بربندد  امشب بیداری را پاس داریم تا فردایی روشن راهی دراز باقیست شب یلدا مبارک!

 

 

 

شب یلدا همیشه جاودانی است

زمستان را بهارزندگانی است

شب یلدا شب فر و کیان است

نشان ازسنت ایرانیان است

یلدا مبارک

 

 

یلدا، دختر سیاه موی بلند بالا، یادگار نام وطن، میوه پائیز ایران و عروس زمستان، در راه است. او را بر سفره مهر بنشانیم و با نسل فردا پیوندش دهیم. ایرانی بودن را فراموش نكنیم. یلدا مباركباد

 

 

 

شب یلدا و وصف بی مثالش

خداوندا مخواه ،هرگز زوالش

شب یلدا فراتر از همه شب

نبینم هیچ کس افتاده در تب

شب یلدا زحزن و غم مبراست

شب یلدا مبارک

 

 

 

شب یلدا شب بزم و سرور است

شبی طولانی و غمها بدور است

شباهنگام تا وقت سحرگاه

بساط خنده و شادی چه جوراست

یلدا مبارک

 

 

 

امسال چه زیباست شب یلدای من  طولانی ترین شبی که به تو فکر مکینم و از یادآوری نگاه پر مهرت  شب سیاهم لبریز از نور عشق میشود معبودم یلدا مبارک

 

 

 

آری امشب شب یلدا است.....

شب فال.....

شب عشق.....

شب هندوانه.....

وشب آزادی وشب رهایی

چیزی به یادم نمی آید

جز اینکه

امشب شب تنهایی من است

یلدایت مبارک

 

 

 یوهو کرسی آمادس بچه هابیاین نیت کنین فال میخوام براتون بگیرم


ادامه مطلب
[ 30 آذر 1389برچسب:هندونه ,یلدا, چله, ] [ 6:30 ] [ shabuuu ] [ ]

تاسوعا ـــــــــــــ عاشورا

عاشورا

حسین بابا کجایی؟

الهی بابا قربئنت بشم من آب نمیخوام من تشنه نيستم عمو تو كجا رفتي

من و تو اين بيابون كه پر گرگه تنها نذارين ....................

بابا......................

عمو.................

خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداجون بهم بگين همش خوابه  همش خوابه!

[ 25 آذر 1389برچسب:یاحسین, عباس,نگین اشک, ] [ 12:0 ] [ shabuuu ] [ ]

وجودم

نازنینم...

هرگاه احساس كردي غم نفست را گرفته با من سخن بگو

هرگاه حس كردي دردنيا تنهايي وغريب به من فكركن زيرامن هميشه باتوام

هرگاه هجوم خاطرات سياهت روحت را به خاك افكند مرا صدا بزن...

فرشته ي من...

هر زمان از شهر غریب و بی روحت خسته شدی خداراياد كن......

هرگاه دلت گرفت از اين دنيا و سايه هايش... به ديدنم بيا

زيرامن تورابه دنياي ديگري خواهم بردجائي كه جزپاكي ونورنخواهي يافت

مهربانم...

هرگاه الماس هاي اشك بر حرير گونه ات روان شد باياد خدا آرام باش...

زيرا من آنها را با چيزي گرانبها جابجا ميكنم با مرواريدهايي از چشمان خودم.

هرگاه از نامهرباني روزگار به ستوه آمدي... مرا بخوان...

زيرا من تمام مهربانيم را براي تو كنار گذاشته ام .

هرگاه تكه ايي ازقلبت شكست به من بگوزيراتمام تكه ها ي قلبم براي توست

هرگاه خواستي شاپرك شوي و پرواز كني به من بگو تا آسمانت شوم

هرگاه قصد جوانه زدن داشتي به من خبر بده. تا باران شوم و بر تو فرو ريزم

هرگاه خستگي  بر شانه هايت سنگيني كرد با من سخن بگو...

 

روز معلم رو به همه ی معلما و اساتید تبریک میگم

 


ادامه مطلب
[ 12 ارديبهشت 1390برچسب:همه,من ,الهه های نازهام, ] [ 13:27 ] [ shabuuu ] [ ]

یا..................!

سلام ماه محرم رسیده به همه تسلیت میگم شاید تواین ماه همه به خودشون می آن شاید !

شاید بفهمن اون چیزایی رو که سالها نمی دونستند ویاد بگیرن که نباید خنجر زد ولی اکثر مردم فقط این چند روز رو عوض میشن بعد که گذشت میشه روز از نو روزی از نو آره اینم یه جورشه

 

ايستگاه خدا:

 

قطاري كه به مقصد خدا مي رفت ، لختي در ايستگاه دنيا توقف كرد

 و پيامبر رو به جهانيان كرد و گفت:

مقصد ما خداست . كيست كه با ما سفر كند؟

 كيست كه رنج و عشق توامان بخواهد ؟

كيست كه باور كند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن ؟

قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز اندكي بر آن قطار سوار نشدند

از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود.

در هر ايستگاه كه قطار مي ايستاد ، كسي كم مي شد قطار مي گذشت و سبك مي شد

وفقط تعداداندكي تاايستگاه آخر  باقي ماندند

خيلي از مشكلات روحي ما آدما به خاطر اينه كه خيلي وقته از قطاري كه به

مسير خدا مي ره پيدا شديم...ولي به نظرم هنوزم دير نشده ميتونيم دوباره سوار اين

 قطار بشيم و راه بيافتيم به شرطي كه وسط راه جا نزنيم وبمونيم تا اخر اخرش...

سعي كنيم هميشه وهمه جا به يادش باشيم نه وقت گرفتاريهامون ...

سعي كنيم خدا رو به خاطر خودش بخوايم نه به خاطر بهشت و جهنمش...

سعي كنيم باور كنيم كه تنها اونه كه خوشبختي مارو ميخواد...

وقتي بااون باشي ديگه ازتموم دنيا بي نيازي وميدوني كه هميشه يكي هست كه

 هواتو داره وتنهات نميذاره وقتي گوشي براي شنيدن پيدا نميكني مطمئن باشيم كه

اون بالايي منتظرمونه...اين چيزا رو همه ما ميدونيم ولي گاهي فراموش ميكنيم ...

تقصير كسي هم نيست شايد شرايط يه جوري ميشه كه خودمونو به فراموشي ميزنيم...

ولي اول واخر همه چيز اونه.....................................

به اميد روزي كه ماهم يكي از مسافراي ايستگاه اخرباشيم.....................

 

یا اباعبدالله............

 

شماها چی چطورین!

 

منبع :www. saye416.blogfa.com 


ادامه مطلب
[ 20 آذر 1389برچسب:ای خدا,یا ابوالفضل ,یا حسین, ] [ 13:8 ] [ shabuuu ] [ ]

آهای خدا جونم

 

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم
گفتی: فانی قریب
.:: من که نزدیکم (بقره/ ۱۸۶) ::.
گفتم: تو همیشه
نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم
گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/
۲۰۵)
گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/
۲۲) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی
گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/
۹۰) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
.:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/
۱۰۴) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم
گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/
۲-۳ ) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟
گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/
۵۳) ::.

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله
.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/
۱۳۵) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم! ... توبه می‌کنم
گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
.:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/
۲۲۲) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک
گفتی: الیس الله بکاف عبده
.:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/
۳۶) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟
گفتی:
یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (
احزاب) ::.

 

 

 

خداجون بازم منو میبینی؟

 

 

 

[ دو شنبه 18 دی 1389برچسب: هوا ,من, خدا ,بازم دردودل, ] [ 13:2 ] [ shabuuu ] [ ]

حرفامو شنیدی نه؟

 

 گفت و گو با خدا

در روياهايم ديدم که با خدا گفت و گو مي کنم. خدا پرسيد:پس تو مي خواهي با من گفت و گو کني؟

من در پاسخش گفتم:اگر وقت داريد.خدا خنديد و گفت: وقت من بي نهايت است.

در ذهنت چيست که مي خواهي از من بپرسي؟پرسيدم:چه چيز بشر شما را سخت متعجب مي سازد؟

خدا پاسخ داد:کودکي شان.اينکه آنها از کودکي شان خسته مي شوند،عجله دارند که بزرگ شوند.

 و بعد دوباره پس از مدت ها ، آرزو مي کنند که کودک باشند ...

 اينکه آنها سلامتي خود را از دست مي دهند تا پول به دست آورند و بعد پولشان را از دست مي دهند

 تا دوباره سلامتي خود را به دست آورند.اينکه با اضطراب به آينده مي نگرند و حال را فراموش کرده اند

و بنا بر اين نه در حال زندگي مي کنند و نه در آينده.

اينکه که آنها به گونه اي زندگي مي کنند که گوئي هرگز نمي ميرند و به گونه اي مي ميرند که

گوئي هرگز زندگي نکرده اند.دستهاي خدا دستانم را گرفت براي مدتي سکوت کرديم

و من دوباره پرسيدمبه عنوان يک پدر مي خواهي کدام درس هاي زندگي را فرزندانت بياموزند؟

 او گفت: بياموزند که آنها نمي توانند کسي را وادار کنند که عاشقشان باشد ،

همه کاري که مي توانند انجام دهند اين است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند.

بياموزند که درست نيست خودشان را با ديگران مقايسه کنند ،

بياموزند که فقط چند ثانيه طول مي کشد تا زخم هاي عميقي در دل آنان که دوستشان داريم ايجاد کنيم

 اما سالها طول مي کشد تا آن زخم ها را التيام بخشيم.

بياموزند ثروتمند کسي نيست مه بيشترين ها را دارد ، بلکه کسي است که به کمترين ها نياز دارد.

بياموزند که آدمهايي هستند که آنها را دوست دارند فقط نمي دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند،

بياموزند که دو نفر مي توانند با هم به يک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببينند.

بياموزند که کافي نيست فقط آنها ديگران را ببخشند،بلکه آنها بايد خود را نيز ببخشند.

من با خضوع گفتم:از شما به خاطر اين گفت و گو متشکرم

 آيا چيز ديگري هست که دوست داريد فرزندانتان بدانند؟

 خداوند لبخند زد و گفت : فقط اينکه بدانند من اينجا هستم،هميشه.

از : رابيندرانات تاگور

 

منبع:www.tandis-eshgh.blogfa.com

[ 8 دی 1389برچسب:خدا,حرفام ,دلم برات تنگه, ] [ 12:59 ] [ shabuuu ] [ ]

آهای بی وفا تولدت مبارک

این بار تولد یه الهه ی ناز دیگس حتماً گنجیشک وقتی داره این میخونه بازم مرده..................................

ادامه مطلب مورد نظر رمز دارد.
لطفا رمز عبور مربوط به مطلب را وارد کرده ، دکمه تایید را کلیک کنید.
اگه خواستی بخونی تاریخ روز تولد شمس رو بزن

ادامه مطلب
[ 18 آذر 1389برچسب:تولدرفیق,من دیگه کیم,شمسم, ] [ 12:18 ] [ shabuuu ] [ ]

بدون مرز بامني؟

 

منو حالا نوازش کن که این فرصت نره از دست

 

 خدا جونم

شاید این آخرین باره که ای احساس زیبا هست

منو حالا نوازش کن همین حالا که تب کردم

اگه لمسم کنی شاید به دنیای تو برگردم

هنوزم میشه عاشق موند

تو باشی کار سختی نیست

بدون مرز با من باش

اگرچه دیگه وقتی نیست

نبینم این دم ِ آخر تو چشمات غصه میشینه

همه اشکاتو میبوسم میدونم قسمتم اینه

تو از چشمای من خوندی

که از این زندگی خستم

کنارت، اونقدر آرومم،که از مرگ هم نمیترسم

تنم سرده ولی انگار ،تو دستای تو آتیشه

خودت پلکامو میبندی

و این قصه تموم میشه

هنوزم میشه عاشق موند

تو باشی کار سختی نیست

بدون مرز با من باش

اگرچه دیگه وقتی نیست

نبینم این دم ِ آخر تو چشمات غصه میشینه

همه اشکاتو میبوسم میدونم قسمتم اینه

[ 21 آذر 1389برچسب:منو تو , خدا, ] [ 22:3 ] [ shabuuu ] [ ]

بخاطر وجود نازنین (!)

 

« خــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا جون مراقبش باش »

 

lovely

 

خوشگل من برام یه زندگی هس که خودش میدونه

نمیخوام کفر بگم ولی اگه من پسر بودم خودت میدووووووووووونی که چیکار میکردم آره تا اون حرف رو بهم نمی زدی دست بردار نبودم وتا آخر عمر نوکریتو می کردم تک گل باغ  زندگیم میدونی بخدا راس میگم  نمیذاشتم دس به سیاه وسفید بزنی خودت میدونی که من اهل قسم خوردن نیستم اونم قسم به کی خدا،خدای من و تو کاش بودم ولی نیستم ولی بازم دیر نیس تا آخر عمر بازم من پشتتم  مطمئن باش حمایتت میکنم . الهه نازم قول بده قول بده که دستای سرد منو بدستای غریبه ترجیح ندی قول میدی ؟

ولی میدونی بازم ازت سوال دارم اگه من پسر بودم با Me ................................؟

باغ زندگی من بدون تو پژمردس اینو میدونستی ؟ میدونستی تونفس منی الهه نازم ؟ الان که دارم اینا رو مینویسم دارم احساس میکنمت توخیالم بغلم نشستی بغلت کردم و داریم با هم حرف میزنیم من خوشبخترینم چون تو رو دارم الهه ی خوشگلم آرزوی من ، تنها آرزوی من اینه که تو ، موفق باش ! تو آروم باش ! من با آرامشت آروم میشم من با خنده ی تو  به اوج میرم من با تو .................. !

دلم برات تنگه نه یه روز نه دو روز و.............................

اونقد تنگه که اگه بهم بگن اگه فلان کار رو بکنی تا آخر عمر میتونی باهاش بمونی یا هرچی و چی و چی مطمئن باش که اون کارو میکنم اینوبدون من برای بودن با الهه ی نازم خودمو به آب و آتیش میزنم الهه ی تنهام تو بگو چی کار کنم ؟

   همه را مي شنوم؛ مي بينم.
   من به اين جمله نمي انديشم.
   به تو مي انديشم.
   اي سرپا همه خوبي!
   تک و تنها به تو مي انديشم.
   همه وقت، همه جا،
   من به هر حال که باشم به تو مي انديشم.
   تو بدان اين را، تنها تو بدان.
   تو بيا؛
   تو بمان با من، تنها تو بمان.
  جاي مهتاب به تاريکي شبها تو بتاب.
  من فداي تو، به جاي همه گلها تو بخند. 
  اينک اين من که به پاي تو در افتادم باز؛
  ريسماني کن از آن موي دراز؛
  تو بگير؛ تو ببند؛ تو بخواه.
  پاسخ چلچله ها را تو بگو.
  قصه ابر هوا را تو بخوان.
  تو بمان با من، تنها تو بمان.
  در دل ساغر هستي تو بجوش.
  من همين يک نفس از جرعه جانم باقيست؛
  آخرين جرعه اين جام تهي را تو بنوش 

روز تولد M چقد خوش گذشت یادته ناز من ناز که هستی نازتر شده بودی  نازنینم

خیلی دوس دارم  خیلی هــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا   ......

امیدوارم روزی که من آخرین جرعه از جام زندگی رو میخورم کنارت باشم و اون روز توبغلت جا بگیرم  وسرم بذارم رو سینت وصدای لالایی اولین و آخرین  خواب خوش رو تو بهم گفته باشی .

اگه بد نوشتم اگه دوس نداشتی ببخش !

ببخش اگه دلت و شيكوندم !

ببخش اگه سرت داد زدم !

ببخش اگه نسنجيده كاري رو كردم !

ببخش كه تحمل دوريت رو ندارم ببخشم گلم !

ببخش که دلم بی پروا حرفش رو زد ببخش !

ببخش که دلم نتونست حرفشو کامل بهت بگه حرفایی که بعضی هاش تو نگاه ، صدا ، بغض ووووووو خیلی چیزای دیگه میشه خوند نه کلمه و ..... ، آره !

الهه ی عسیسم خواشتی بولو ادامه مطلبوهم یخون باسه 


ادامه مطلب
[ 12 آبان 1389برچسب:نفسم,عمرم,فدای ,و,و,و,و,و,و,و,و,و,و,و,و, ] [ 18:35 ] [ shabuuu ] [ ]

کاش در هر کس یک صفت بود اما..............!

 

پدر بزرگ، درباره چه مي نويسيد؟

- درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه مي نويسم، مدادي است که با آن مي نويسم.
مي خواهم وقتي بزرگ شدي، مثل اين مداد بشوي.

پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چيز خاصي در آن نديد:

- اما اين هم مثل بقيه مداد هايي است که ديده ام !

پدر بزرگ گفت: بستگي دارد چطور به آن نگاه کني، در اين مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بياوري، براي تمام عمرت با دنيا به آرامش مي رسي :

صفت اول: مي تواني کارهاي بزرگ کني، اما هرگز نبايد فراموش کني که دستي وجود دارد که هر حرکت تو را هدايت مي کند. اسم اين دست خداست، او هميشه بايد تو را در مسير اراده اش حرکت دهد.
صفت دوم: بايد گاهي از آنچه مي نويسي دست بکشي و از مداد تراش استفاده کني. اين باعث مي شود مداد کمي رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تيز تر مي شود (و اثري که از خود به جا مي گذارد ظريف تر و باريک تر) پس بدان که بايد رنج هايي را تحمل کني، چرا که اين رنج باعث مي شود انسان بهتري شوي.

صفت سوم: مداد هميشه اجازه مي دهد براي پاک کردن يک اشتباه، از پاک کن استفاده کنيم. بدان که تصحيح يک کار خطا، کار بدي نيست، در واقع براي اينکه خودت را در مسير درست نگهداري، مهم است.

صفت چهارم: چوب يا شکل خارجي مداد مهم نيست، زغالي اهميت دارد که داخل چوب است. پس هميشه مراقب باش درونت چه خبر است.

و سر انجام پنجمين صفت مداد: هميشه اثري از خود به جا مي گذارد. پس بدان هر کار در زندگي ات مي کني، ردي به جا مي گذارد و سعي کن نسبت به هر کار مي کني، هشيار باشي وبداني چه مي کني.......

سلام بچه ها شما چی دوس دارین چی باشین مداد،پاک کن،خودکار،تراش،دفتر یا بارون ویا هر چیز دیگه حتماً بهم بگین؟!!!

منتظرتونم

[ 6 آبان 1389برچسب:مداد , پاک کن, ترش, ] [ 18:49 ] [ shabuuu ] [ ]

خدا کیه؟

 

خداوند بی نهایت است و لامکان و لازمان
اما به قدر فهم تو کوچک می شود
وبه قدر نیاز تو فرود می آید
و به قدر آرزوی تو گسترده می شود
و به قدر ایمان تو کارگشا
یتیمان را پدر می شود و مادر
ناامیدان را امید می شود
گمگشتگان را راه می شود
در تاریکی ماندگان را نور می شود
محتاجان به عشق را عشق می شود
خداوند همه چیز می شود و همه کس را
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبانهایتان را از هر آلودگی در بازار و بپرهیزید از هر ناجوانمردی ، ناراستی و نامردی
چنین کنید تا ببینید خداوند چگونه
بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند
در دکان شما کفه های ترازوهایتان را میزان می کند
در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند
مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟؟

 

 

[ 30 آذر 1389برچسب:خدا , من , کجا؟, ] [ 11:35 ] [ shabuuu ] [ ]

کاش میفهمیدی و یه دیقه وامیسادی تا......

 

      تنها نشسته ام و به افقی تکراری خیره مانده ام . خاطرات دور آرام آرام پیش می آیند واز کنارم عبور می کنند . به باغچه نگاه می کنم . گلهای سوسن برایم شعر می خوانند .
دلم می گیرد .
        گویا کسی می خواهد پنجره را ببندد ، گویا کسی می خواهد بالهای گنجشکان را تحریف کند . سقف روی سرم سنگینی می کند وشانه هایم تحمل هوا را هم ندارند . چقدرآفتاب کشدار می تابد ، چقدر روز رقیق است .
دلم می گیرد .

      گویا کسی می خواهد فردا را با خود ببرد ، گویا کسی می خواهد خاطرات مرا پاک کند ، گویا کسی می خواهد مرا از من بگیرد . روزهایم تند تند هاشور می خورند .
       دراین صبح خسته ای که به کبودی می زند و حوصله حوضها هم سر رفته است ، می خواهم در ستایش تو آواز بخوانم . می خواهم آنقدر قد بکشم که ستاره ها روی شانه هایم بنشینند . می خواهم از شیشه ها هم بی ریاتر شوم .
    کاش می دانستی که بی تو بغض روی بغض می نشیند .
    کاش می دانستی که فرصتها چونان شهاب می گذرند و انسان به پلک برهم زدنی پیر می شود ، آنقدر پیر می شود که عشق و دوستی را هجا نتواند کرد .
    می دانم در برابر بزرگی روح تو چیزی درخور ندارم .
    می دانم این واژه ها حرفی برای گفتن ندارند .
اما بگذار دمی در گوشه چشمان تو بیاسایم . از روزگارخسته ام ، از بهار خسته ام ، از تنهایی خسته ام . بادهای مغرور ساقه ام را شکسته اند وطوفان آوازهایم را به یغما برده است .
    کاش خورشیدی بر روح قطبی من فرود بیاید .
    کاش مرا از نگاه تو نصیبی هرچند اندک بود .
    کاش دلم این قدر کوچک نبود .
ثانیه ها درپی هم می روند و باغچه ها می پژمرند . کاشی ها ترک برمی دارند . سالها کهنسال می شنود و آینه ها از یاد می روند .

   آیا من از یاد می روم ؟
   آیا من همچنان دلتنگ می مانم؟
   آیا غربت مراپایانی هست ؟
  آیا کودکان فردا مردی را که پیوسته درمیان باران قدم می زد و مهربانی تو را می سرایید به خاطر می آورند ؟
  آیا...؟؟؟
  به راستی من از یاد خواهم رفت ؟!

 

 

 

 

 

[ 24 مهر 1389برچسب:کاش,دلم تنهاس,صدات راازمن مگیر, ] [ 19:13 ] [ shabuuu ] [ ]

طنین آوای

باورکن ذهن من آشفته نیست...
ذهن من مجموعه ای از آشفتگی هاست.
من نمی توانم تمامی این حوادث را تقدیر بنامم، من نام زندگی بر آن نهاده ام.
وقبول کن اگر تو هم به جای من بودی حال و روزگاری بهتر از من نداشتی.
به چهره ی من نگاه کن...
چشمهای من سرگردان نیستند...
چشمهایم مامن سرگردانی هاست

شاید وقتی میخونی همه ی اینا برات یه حرفه که عادی شده شاید

تند نرو .........

وایسا ......

یکی داره از پشت سر صدات میکنه

خودت نمی دونه ولی انگار تو هم الهه ی ناز یکی شدی

پس به احترام عشق آروم تراز همیشه به راهت ادامه بده 

[ 18 مهر 1389برچسب:جاده, کوتاهی, ] [ 17:59 ] [ shabuuu ] [ ]

تولدت مبارک الهه ی نازم نازنین

 

زندگی را دور بزن و آن گاه كه بر بلندترین قله رسیدی، لبخند خود را نثار تمامسنگریزه هایی كن كه پایت را خراشیدند
 سلام این دومین آپ منه اونم برا خودش یه مناسبت داره

آره الهه ی ناز من امروز پاشو زمین گذاشته الهی قربونش بشم فدای اون قدم هات آجی جونم

بخاطر همین برات متنهای توپ میذارم تا وقتی خوندی بدونی به یادت بودم ولی به روت نیاوردم آخه ........ما اینیم دیگه

 چه لطیف است حس آغازی دوباره،


و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس…


و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن!


و چه اندازه شیرین است امروز…


روز میلاد…


روز تو!


روزی که تو آغاز شدی!

وحال

قاصدك

بگو بي قرارشم...

... نه راستش را نگو

بگو سراغش را از پروانه ها مي گرفتم

نگويي با پروانه ها مهربانم

حسوديش مي شودها

آهاي با تواي قاصدك

گوشهايت با من است يا نه؟

بهش بگو...

 

 در اتاقي كه بهاندازه ي يك تنهاييست
دل من
كه به اندازه ي يك عشقست
به بهانه هاي ساده يخوشبختي خود مي نگرد
به زوال زيباي گل ها در گلدان
به نهالي كه تو در باغچه يخانه مان كاشته اي
و به آواز قناري ها
كه به اندازه ي يك پنجره ميخوانند
 
 آجی جونم امیدوارم صدو چند ساله بشی اونوقت با نوه هام میام تولدت و من دس میزنم و اونا میرقصن

 

  

 

تولدت مبارک الهه ی نازهام 

 

[ 18 مهر 1389برچسب:تولد نفسم,جونم,عمرم, ] [ 10:42 ] [ shabuuu ] [ ]

نفس هام

به نام اونی که نفس کشیدنام براش و برام هر ثانیه خاطرس

سلام ، سلامی به بزرگی خدا که ابتدا وانتها نداره آره بچه ها وقتی که شناختیمش سعی میکنیم با ارزشترین چیزی که داریم (مثلاً ثانیه هامونو)در اختیارش قرار میدیم

every day when I take an honest look at myself, I see that I am ugly in nature. And I ask God if he loves me, and he always replies,' yes'. And I ask him why he loves me, and he tells me:"because you're mine

 

ومن هر روز وقتی که صادقانه به خودم نگاه میکنم و میبینم درونم زشت است از خدا میپرسم:آیا دوستم داری؟و او همیشه جواب میدهد:  "بله" و وقتی که میپرسم چرا دوستم داری ؟                                          او میگوید : "چون که مال من هستی"

 

 

 

 شما چی؟

  پ.ن: من.........؟

 پ.ن: تو ..........؟

پ.ن: ما...........؟

 

[ 28 شهريور 1389برچسب:نفس,صدا,دوست داشتن, ] [ 19:15 ] [ shabuuu ] [ ]